دائرۀ المعارف جهادي
كيسه كشي: نام ديگر «مطالبات اداري» است. اين اصطلاح زماني اسنفاده مي¬شود كه قصد داريم مسئولي را به جهت عدم توجه كافي به محروميت¬ها مورد نقد و مطالبه جدي قرار دهيم. (البته خيلي جدي)
ادارات تُپُل: زماني كه با ادارات و نهادهايي مواجه مي¬شويم كه به جهت گستره نيروي انساني و رويه كند اداري(بروكراسي) قادر به اجابت درخواست ارباب رجوع يا بچه¬هاي جهادي نيستند.
غذاي پرچم: اصل اين واژه مربوط به دوران دفاع مقدس است كه شامل غذايي است با محتواي خيار با رنگ سبز، گوجه با رنگ قرمز و پنير به رنگ سفيد كه الوان پرچم جمهوري اسلامي ايران مي باشد.
كريستف كلمب جهادي: خطاب به فرد يا افرادي است كه روستاي جديد را كشف كرده اند كه يا در نقشه منطقه نبوده و يا حتي نزديكترين روستاها به روستاي مذكور از وجود چنين روستايي بي خبر بوده اند.
خالي دور زدن: فردي كه در اردوي جهادي شركت كرده اما كاري انجام نمي دهد و غالباً بيكار است. اصطلاح ديگري است براي افراد پيچ !
جهاد در جهاد: زماني كه اردوي جهادي را با تمام شرايط سخت آن در ماه مبارك رمضان برگزار كرده و با زبان روزه به خدمت رساني بپردازيم.
خادم: در اردوي جهادي به مسئول يا به قول امروزي¬ها به رئيس گروه يا اردو؛ «خادم» مي گويند. تا به بهانه اين نامگذاري، فضاي اردوي هم متواضعانه تر بشه.
غذاي سفيد: زماني كه غذا «ماست» باشه ... البته با نون.(اونهم از نوع نزديك به كپك زدش)
دسر جهادي: برخلاف دسر هاي معمول كه شامل ژله و كارامل و ... مي شه، دسر جهادي شامل انواع خوراكي هاي خوش طعمي همچون پشه- شاپرك و انواع حشرات ريز و درشت مي شه كه نوش جان همه جهادي ها.
جلسه چاي وآتش: اين جلسه برخي شبهاي اردوي جهادي حوالي ساعت 11 تا 12 شب در محوطه باز و دور آتش برگزار شده و اين محفل شبانه با صرف چاي همراه مي گردد.
*اين جلسه بهترين فرصت براي ارتباط بچه ها – گپ و گفت خودموني – انتقادات و پيشنهادات و حتي تلاوت سوره واقعه مي باشد.
تانك جهادي: فرغون.
نفر بر جهادي: وانت نيسان.
سفارت افغانستان: كميته عمراني.
سلاح جهادي: بيل و كلنگ.
لوازم آرايش: كرم ضد آفتاب.
جهادي عميق: چاه كن كميته عمراني.
آبكي: آب دوغ خيار (پُرِپُرِ با كشمش).
نيروي غيرخودي: سگ هاي روستا.
نيروي با وفا: الاغ هاي روستا.
نيروي تفريح: مرغ و جوجه روستا.
با آفتابه چای شیرین خوردن:موفق نشدن در گرفتن مرخصی از فرمانده و برگشتن به چادر رفقا
بپور(لهجه زابلی):فرمانده گردان
قوم بنی هندل:راننده های ماشین سنگین و لودر و...
بزکوهی:تویوتا وانت
پارتی کلفت:دوست شهید داشتن
پاسپورت:تصویر امام که به صورت مدال به سینه نصب می کردند.
پتک(لهجه زابلی):غواص
تخته پاک کن:کوکوی سیب زمینی
جهاد خود کفایی:استفاده از جا نارنجکی به جای لیوان آب
حاج آسفالت:کسی که می نشست تا دیگران برای همکاری بروند سراغش
خروس لشکر:واحد تبلیغات
دبیر عشق:معلم رزمنده و بسیجی
ذوب آهن:معده مرد جنگی
روغن ترمز بسیجی:چای قند پهلو
زورو:نیروی اطلاعات عملیات
سفره هفت سین:میدان مین
سگ همسایه:آتش بار دشمن بعثی
عضو رسمی جبهه:پنیر