loading...
افلاکیان
شیخ حسن بازدید : 35 شنبه 24 اسفند 1392 نظرات (0)
آيا تا به حال به اين فكر كرده ايد كه اگر استادان شعر و ادب پارسي به اردوي جهادي مي آمدند در وصف آن چه مي سرودند. ما فكر كرده ايم و البته جست و جويي هم داشته ايم و متوجه شده ايم كه گويا فقط مولوي به جهادي رفته و رضايت خود را اين گونه ابراز داشته است: 

 


 

آيا تا به حال به اين فكر كرده ايد كه اگر استادان شعر و ادب پارسي به اردوي جهادي مي آمدند در وصف آن چه مي سرودند. ما فكر كرده ايم و البته جست و جويي هم داشته ايم و متوجه شده ايم كه گويا فقط مولوي به جهادي رفته و رضايت خود را اين گونه ابراز داشته است:

اي خنك آن كو جهادي ميكند بر بدن زجري و دادي ميكند

تا ز رنج آن جهاني وا رهد بر خود اين رنج عبادت مينهد

در مورد ساير اساتيد هم چون مستقيم لفظ جهادي را نيافتيم بر آن شديم يك اردوي مجازي جهادي با آنها برويم تا خود حدس بزنيم در مورد اردوي جهادي چه فرموده اند.

حافظ شيرازي كه در طول اردو لحظه اي از خدا غافل نمي شد جمله اي را در دل اردو سرود:

سبت سلمي بصدغيها فوادي و روحي كل يوم لي ينادي

نگارا بر من بي دل ببخشاي كه من با بچه ها رفتم جهادي

اما بابا طاهر عريان بعد از اين كه لباس جهادي را پوشيد و از عرياني درآمد گفت:

يكي چنگال يكي چاقو پسندد يكي فندق يكي گردو پسندد

بگويم من پسندم بي كلامي هر آنچه مسول اردو پسندد

احسنت به ولايت پذيري فوق العاده بابا طاهر.

استاد شهريار هم به دليل اينكه در منطقه خودشان روستاهاي آنچنان محرومي نيست با ما به اردوي جهادي آمده بودند. اين دو بيت را يواشكي از دفترش درآوردم. چون دوست نداشت بخشي از خاطراتش را بخوانم.

حيدر بابا دانشجولار جهاددا من گلميشم سن گاليپسان لاپ پاتّا

پشتيبانيدا خيدمت ايلييرم اوشاخلارا پيشيريرام ييميتّا 

يعني:

حيدر بابا دانشجوها به اردوي جهادي رفته اند/من با آنها آمده ام و تو مانده اي پس از حسودي بترك/من در پشتيباني خدمت ميكنم/و براي بچه ها نيمروي تخم مرغ درست ميكنم.

اما داستان حكيم ابوالقاسم فردوسي داستان جالبي است كه به خاطر اين كه در منطقه ي سيستان روستاها خيلي محرومند و كار جهادي سخت است با ما به اردو آمده بود و در بخش عمراني فعاليت ميكرد.

بسي رنج بردم در اين چند روز كه گويي درآورده ام چند قوز

نميرم از اين پس كه من مرده ام به اردو نيايم شكر خورده ام

بيفكندم از سنگ يك مدرسه جهادي نيايم ديگه اين بسه

فكر نميكنم حكيم فردوسي با اين طرز تفكرات بتواند يك اردوي ديگر هم برود. اما حداقل مثل بچه هاي عمراني بعضي اردوها تنبلي نكرد و ما شاهد بوديم كه واقعا مدرسه مذكور را ساختند.

از برادر سهراب سپهري هم به عنوان مربي آموزشي استفاده كرديم. متن زير ازديالوگهاي او هنگام آموزش احكام به كودكان روستايي يادداشت شده است:

من وضو از تپش پنجره ها ميگيرم / من نمازم را وقتي ميخوانم كه اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ي سرو / در نمازم جريان دارد طيف جريان دارد موج / دشت سجاده ي من / گاه گاهي قفسي ميسازم از رنگ ميفروشم به شما .....

استاد نيما يوشيج هم طبيعت را رها كرده بود تا حداقل در اردويي شركت كند كه پر از درخت و داروگ و هزار جور جك و جانور نباشد.

تو را من گوش فرمانم / همان وقتي كه ميگويي بيا اينجا / برو آنجا / همان وقتي كه مردي ميسپارد جان / آي داروگها كه در بركه ي روستا نشسته ايد / كي ميرسد باران ...

متاسفانه استاد كمي گرما زده شده اند. كاش كه در همان مناطق شمالي كشور به اردو مي رفتند. كاش اصلا به اين اردوي مجازي جهادي نمي آمديم.آهاي بچه ها !سريع جمع كنيد برگرديم.
شیخ حسن بازدید : 37 شنبه 24 اسفند 1392 نظرات (0)

 

اردوی جهادی چه شباهت و تناسبی با فرائض و شعائر اسلامی دارد؟
بر همه‌ی آن‌ها که دل‌مشغولی گسترش فرهنگ جهادی در همه‌ی شئون زندگی را دارند واجب است که تا حد امکان به تبیین و تحلیل ابعاد این حرکت مبارک بپردازند. در این مختصر‌ تلاش کرده‌ام کوتاه و فهرست‌وار مروری داشته‌باشم بر جلوه‌ها و شباهت‌های فروع ده‌گانه‌ی دین و حرکت جهادی. این شباهت‌ها می‌تواند توشه‌ی راه هر جهادگر مخلصی باشد که قدم در راه سفر جهادی می گذارد و در پی کسب رضایت الهی‌ست.
هر کدام از عبارت‌های مطرح شده یقیناً نیاز به شرح و تفسیر فراوان دارد و شاید در نگاه اول خام و شتاب‌زده به نظر برسد. اما در نظر خودم بیش از این‌که گزاره‌هایی که نوشته‌ام مهم باشد، گشودن این معبر و طرح این زاویه نگاه به جهادی مهم و حیاتی است؛ تا آیندگان آن را ادامه دهند و کامل کنند ان‌شاء‌الله.
صفرم – نیت:
مقدمه‌ی هر فریضه‌ای‌ست. فرق آب‌بازی و وضو، فرق گرسنگی و روزه، فرق دوستی و تولی، فرق سرتراشیدن و حلق در «نیت» است.
هر بیل‌زدنی عبادت نیست. هر سفری مقدس نیست: انما الاعمال بالنیات.
یکم – نماز:
یک عمل ثابت، هر روز و هر شب، بارها و بارها: ایستادن، خم‌شدن، به خاک افتادن، نشستن، بلند شدن، دوباره و دوباره و دوباره؛ اما غیرتکراری.
مثل کارکردن: بیل‌زدن، خاک بیختن، سیمان ریختن، ملات ساختن، آجر بردن، دیوار چیدن، یک رج، دو رج، صد رج، بارها و بارها؛ اما غیرتکراری.
چه سری در شباهت این دو عمل، نماز و کار جهادی، وجود دارد؟ تکرار شدن و تکراری نشدن!
دوم – روزه:

تقوا چشم‌پوشی همیشگی از حرامِ خداست و روزه چشم‌پوشی از حلالِ خدا در ایامی خاص، هر دو به فرمان خدا.
در جهادی از حلالِ خدا –در کنار حرام خدا- چشم می‌پوشیم: سیر خوردن، سیر خوابیدن، آسودن، ریخت و پاش، شیک بودن، تفریح مدرن داشتن (ول‌گردی – وب‌گردی)
روزهای جهادی مثل روزهای ماه مبارک کوتاه است و پایان جهادی، عید فطر جهادگران. بازگشت به زندگی قبلی -زندگی شهری- با معرفت و بصیرت.
سوم و چهارم – خمس و زکات:
پرداخت بخشی از درآمد و سرمایه‌ی خود، سالیانه، در راه رضای خدا؛ صرف وقت و توان و فکر خود بدون چشم‌داشت مالی برای رضای خدا؛ تجلی فروع اقتصادی دین در حرکت جهادی‌ست.
پنجم و ششم – امر به معروف و نهی از منکر:
جلوه‌ی درونی این فروع دین، «اصل جهادی»‌ست و جلوه‌ی برونی آن «هدفِ جهادی» .
اصلاحِ رفتار جهادگران در جمعی که «معروف» ارزش و «منکر» ضدارزش است؛ یاوری یکدیگر برای عمل تام و تمام به فرایض؛ ایجاد فضای ذکر و موعظه برای رفع عیوب رفتاری و تکمیل مکارم اخلاقی؛ مراوده‌ی برادرانه جهادگران در راه حفظ جمع ارزشمند جهادی؛ پیرایش زواید غیرتوحیدی حلقه‌های جهادگران و آرایش توحیدی سبک زندگی در اردوی جهادی؛ همگی مصداق امر به معروف و نهی از منکر در بعد درونی حرکت جهادی‌ست.
اصلاح فرهنگ منطقه‌ی هدف؛ ترویج هنجارهای صحیح و مبارزه با جهل و خرافه در میان مردم؛ هر حرکت فرهنگی و فرهنگ‌سازی الهی در منطقه‌ی برگزاری اردوی جهادی نوعی امر به معروف و نهی از منکر در بعد بیرونی حرکت جهادی‌ست.
هفتم و هشتم – تولی و تبری:
دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا؛ دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا.
ملاک توحیدی حب و بغض از لحظه‌ی تشکیل جمع جهادگران شروع می‌شود: انتخاب هم‌سفرِ خدایی؛ حضور در جمعی با محوریت خدایی؛ هم‌راهی و هم‌نوایی با جمع جهادگران به نیت تقویت انگیزه‌های خدایی.
در مقابل: دوری از فضای روزمرگی و غفلت‌زدگی؛ دوری از بدی و ناراستی؛ دوری از بدان و ناراستان، از مشخصات یک حرکت جهادی سالم است.
نهم – حج:
آهنگی الهی با نیتی الهی به مقصدی الهی‌ست. حج سفر است. آغازِ آن هجرت از ماسوی‌الله به سوی الله است در برون؛ و ختام آن راه‌یابی به حرم امن الهی از درون.
سختی سفر حج؛ تنهایی و رهایی انسان؛ بی‌تعلقی به خاک و پیوند با افلاک؛ اشک عرفه و خنده‌ی عیدقربان؛ رمی جمره و طواف خانه؛ بیابان، چادر، خاک، سنگ: معنویت در بدویت.
هیچ سفری بیش تر از جهادی مرا به یاد حج نمی‌اندازد.
دهم – جهاد:

عزم کشتن و کشته‌شدن کردن در راه خدا؛ به قربانگاه بردن خویش به امر خدا؛ صعب‌ترین فرع دین که پاداش آن احدی الحسنیین است: ظفر یا شهادت.
ادای وظیفه تحت فرماندهی واحد، صفوف منظم، اراده‌های پولادین، برنامه و تدبیر، سوز و عجز و لابه، زخم و داغ، خون و درد.
حرکت جهادی نام خود را از این عمل فداکارانه گرفته‌است و جهاد فی‌سبیل‌الله «سقف» حرکت جهادی‌ست.
جهادگران در یک سفر جهادی حداکثر تلاش خود را صرف نزدیک شدن به فضای مجاهدان واقعی راه خدا می‌کنند: تهجد شبانه و مجاهده‌ی روزانه؛ ذکر و اشک و ناله؛ صلوات و روضه و سینه؛ پرچم و سربند و چفیه؛ عمل در میدان وظیفه؛ گذشتن از نام و نان؛ گمنامی و سخت‌کوشی؛ گوش به فرمان رهبر.
اردوی جهادی تا «جهادگونه» نباشد، جهادی نیست.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 44
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 62
  • بازدید ماه : 58
  • بازدید سال : 324
  • بازدید کلی : 9,183
  • کدهای اختصاصی

    کتابخانه رایگان

    پرونده ویژه

    ذکر روزهای هفته

    مدرسه کالک

    مدرسه کالک

    مدرسه کالک